بخوان و خشمگین نشو
به گزارش مجله رویگری، خبرنگاران خشم؛ همان حالتی که دست کم روزانه به سراغ همه ما می آید؛ دکتر چارلز اسپیلبرگر روانشناس که در زمینه شناخت خشم مطالعات گسترده ای انجام داده، معتقد است؛ خشم حالتی عاطفی است که از نظر شدت از تحریک ملایم تا عصبانیت شدید تغییر می نماید و مانند سایر عواطف همراه با تغییرات فیزیولوژیکی و زیست شناختی است.
بنابر تعریف درج شده بروز خشم طیف گسترده ای دارد و هر فردی به تناسب شرایط احساسی و روانی واکنش های ویژه خود را دارد، در این میان مطلعی و دانش افراد از میزان هیجانات خود می تواند نقش مهمی در کنترل آن داشته باشد، حال این پرسش مطرح می گردد که کتاب و مطالعه در میزان کنترل هیجانات به ویژه خشم چه تاثیری دارد؟ آیا می توان این مولفه را رویکردی مطمئن در کنترل آن دانست؟
در این رابطه نهاله مشتاق، نویسنده و متخصص روان درمانی تحلیلی بزرگسالان، در گفت وگو با خبرنگار ایبنا درباره اهمیت مطالعه در کنترل احساسات و هیجانات درونی گفت: مطالعه، یکی از راههای دستیابی به سواد هیجانی است. هرچقدر فرد به هیجانات خود مطلعی داشته باشد و به اصطلاح سواد هیجانی بیشتری داشته باشد، بهتر می تواند از تجربیات هیجانی خود استفاده کند. من به عمد از واژه کنترل برای هیجانات استفاده نمی کنم و به جای آن استفاده از تجارب هیجانی را به کار می برم تا بر یک موضوع مهم تاکید کنم.
نهاله مشتاق
وی اضافه کرد: عواطف انسان طیف وسیع و گستردهای دارد، به ندرت یک عاطفه یا هیجان به تنهایی بروز میکند و همیشه برای بروز عواطف یا تجارب هیجانی علتی وجود دارد. برخی معتقدند، کنترل هیجانات، تداعی کننده این استپیشنهاد من به کسانی که در زمینه هیجانات خود دچار مشکل هستند، روان درمانی است. مطالعه در کنار روان درمانی می تواند یاری کننده باشد. مهم است به خاطر داشته باشیم که پیدا کردن درک هیجانی یک فرآیند دو نفره است. فرد به تنهایی نمی تواند دید کاملی از خود داشته باشد و در بسیاری از موارد به تنهایی نمی تواند هیجانات سنگین را پردازش کند. روان درمانگر به فرد امکان می دهد که با در میان گذاشتن تجارب هیجانی خود، نگاه دقیق تری به بافت زمینه ای، دلایل و شکل بروز بیرونی آن داشته باشد
که عواطف به دو دسته خوب و بد تقسیم میشوند و هیجانات خوب را می توان رها کرد و هیجانات بد که خشم از جمله آن ها است، باید تحت کنترل قرار بگیرد؛ باید گفت این فرضیه غلط است. هیجانات قابل تقسیم بندی به خوب و بد نیستند. آنچه مشمول خوب و بد می گردد، اعمالی است که متعاقب این هیجانات انجام می دهیم. داشتن یک حس، یا ترکیبی از احساسات، به فرد اطلاعات مهم و بی نظیری در خصوص موقعیتی که در آن قرار گرفته می دهد.وی مطالعه را اولین گام در شناخت هیجانات فردی دانست و گفت: در کل کتاب و مطالعه انتخاب خوبی برای افزایش خط پایه مطلعی فرد است؛ چراکه وی را در شناخت و بیان هیجاناتش یاری می نماید. گاهی افراد در دل خود میدانند چه حسی دارند اما برای بیان آن واژگان لازم را در اختیار ندارند؛ برای مثال نمی دانند نام حسی که دارند، چیست یا چگونه می توان در خصوص آن صحبت کرد. مطالعه به این بخش یاری شایان توجهی می نماید. در واقع قهرمان های کتاب های داستان و مثالهای کتابهای خودیاری در حوزه روانشناسی و خودشناسی، برای فرد به شکل آینه عمل میکنند. فرد خود را در آنها پیدا میکند، تشابهات و تفاوتها را میبیند و پس از آن بهتر در خصوص تجربیاتش صحبت میکند.
خشم خود را سرکوب نکنید
این پژوهشگر مطالعه را به تنهایی در امر کسب مطلعی کامل از هیجانات درونی کافی ندانست و گفت: همانگونه که پیش تر هم اشاره شد، مطالعه کتاب و دیگر منابع مکتوب برای افزایش سواد هیجانی لازم و مفید است، اما روان درمانی با فرد آموزش دیده به طور بالقوه مفیدتر از خواندن در خصوص هیجانات است. چراکه خشم در بسیاری از اوقات پاسخی طبیعی به ناکامی، مانع یا سرخوردگی است و به همین دلیل، تجربه آن مهم است و اتفاقاً مهم است که به لحاظ عاطفی سرکوب نگردد و به مطلعی فرد بیاید. این که بعد از مطلع شدن به آن، چه اقدامی باید صورت گیرد بستگی به بافت محیطی و ساختار شخصیتی فرد پیدا می نماید؛ همچنین بستگی به میزان اطلاعاتی که فرد کسب نموده است هم دارد.
مشتاق گفت: به طور طبیعی برخی رفتارها مناسب و برخی دیگر نامناسب هستند. هرچقدر فرد مطلعی و پذیرندگی بیشتری به حس خود داشته باشد، گزینه های بیشتری برای انتخاب دارد. یعنی پاسخ از حالت واکنش اتوماتیک خارج شده و شکل سنجیده تری به خود میگیرد. به این ترتیب رفتار خشم آلود به نسبت علت ایجادکننده و بافت محیط، شکل های متفاوتی پیدا می کند. سکوت، طعنه، ابراز منطقی خشم، فریاد زدن و درگیری فیزیکی همه می توانند پاسخ به تجربه خشم باشند و چه بسا در جای خود طبیعی و سالم محسوب شوند.
مطالعه؛ تنها راه ممکن نیست
وی درباره اهمیت مطالعه برای افرادی که در کنترل هیجانات دچار مشکل هستند، گفت: پیشنهاد من به کسانی که در زمینه هیجانات خود دچار مشکل هستند، روان درمانی
کتاب و مطالعه انتخاب خوبی برای افزایش خط پایه مطلعی فرد است؛ چراکه وی را در شناخت و بیان هیجاناتش یاری می نماید. گاهی افراد در دل خود میدانند چه حسی دارند اما برای بیان آن واژگان لازم را در اختیار ندارند؛ برای مثال نمی دانند نام حسی که دارند، چیست یا چگونه می توان در خصوص آن صحبت کرد. مطالعه به این بخش یاری شایان توجهی می نماید
است. مطالعه در کنار روان درمانی می تواند یاری کننده باشد. مهم است به خاطر داشته باشیم که پیدا کردن درک هیجانی یک فرآیند دو نفره است. فرد به تنهایی نمی تواند دید کاملی از خود داشته باشد و در بسیاری از موارد به تنهایی نمی تواند هیجانات سنگین را پردازش کند. روان درمانگر به فرد امکان می دهد که با در میان گذاشتن تجارب هیجانی خود، نگاه دقیق تری به بافت زمینه ای، دلایل و شکل بروز بیرونی آن داشته باشد. فرآیند روان درمانی به فرد یاری می نماید که از صندلی واکنشی و اتوماتیک به صندلی تصمیم گیرنده و انتخاب کننده برسد. این حرکت تغییر مهمی در کیفیت زندگی فرد ایجاد می کند.و یک کتاب
مشتاق ضمن اشاره به کتاب مفیدی که در این زمینه نوشته شده است، گفت: کتاب جنون چیست نوشته دارین لیدر کتاب مفیدی در این زمینه است که به مبحث جذابی می پردازد و در درسنامه ها چندان اشاره ای به آن نشده است؛ اما در کار بالینی و زندگی روزمره بسیاری از افراد را درگیر می کند. این پدیده جنون سفید، یا جنون روزمره نام دارد. دارین لیدر از جمله روانکاوانی است که معتقد است، جنون یا دیوانگی به طور قطع با علائم زیاد و به شکلی پر سر و صدا ظاهر نمی گردد. تعداد افرادی که هسته های روان پریشی در تفکر و کاراکتر خود دارند، کم نیست؛ اما درست به همین دلیل که علائم شناخته شده جنون را نشان نمی دهند، اطرافیان متوجه آن نمی شوند.
وی ادامه داد: نکته دوم مورد نظر دارین لیدر، تاکید او بر گوش دادن به افرادی است که علائم شاخص روانپریشی هذیان و توهم دارند. پیرو نگاه فروید، لیدر که یک روانکاو لکانی است، به تفصیل شرح میدهد که هذیان و توهم راههای برقراری ارتباط با دنیای افراد معمولی (روان رنجور) هستند. فرد روان پریش، برای آن که بتواند آشفتگی درونی و حتی تاریخچه رنج های خود را با دیگران درمیان بگذارد، متوسل به هذیان و توهم می گردد. به همین دلیل، لیدر با استفاده گسترده از دارو و تکیه به طبقه بندی های تشخیصی مخالف است و در عوض، دست اندرکاران سلامت روان را تشویق می کند به این که با فرد روان پریش به گفت وگو بنشینند. او معتقد است به جای فکر کردن به معیارهای تشخیصی و فشار به گنجاندن بیمار در یکی از طبقه بندی ها، صحبت کردن با بیمار به فهم علت و جهت شکل دریافت علائم یاری می کند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران